دانلود رمان مربای پرتقال از بهار محمدی
✨>>ســــ💗ـــوپــــــرایـــ🥂ـــز <<✨
❤️🔥رمان: #مربای_پرتقال | مربای پرتقال🍊✨
✍️🏼نویسنده: #بهار_محمدی
🔥ژانر: #عاشقانه #طنز🥹💗
دست روغنی و سیاهش را، با لباس کار آبی رنگش پاک میکند.
– اوستا من کارم تمومه… دیگه کدومو درست کنم؟
مرد لاغر اندام با خوش رویی نگاهش میکند و به ماشین بیرون گاراژ اشاره میزند.
– اینجا دیگه کار نداری پسر. اگه یه دستی به اون پارسه بکشی صاحابش عصری میاد ببرتش.
سیاوش با پشت دست عرق پشانیاش را میگیرد.
– رواله اوستا.
آفتاب سر ظهر مستقیم در مغزش میتابد.
دوست دارد خودش را در استخر یخ رها کند…
دست به کمر میگرد و نگاهی به آسمان می اندازد.
– مَصبِتو شکر. اینم لابد حکمته دیگه! ما سگ کی باشیم بخوایم شکایت کنیم؟
قمقمهی پلاستیکی را از روی سکو برمیدارد….
دانلود رمان پرتویی در تاریکی از سعیده براز
❤️🔥رمان: #پرتویی_در_تاریکی👁🖤
✍️🏼نویسنده: #سعید_براز
🔥ژانر: #عاشقانه #تجاوزی #ازدواج_اجباری💗
نتوانستم اسمش را کامل بگویم چرا که اردوان صورتم را با هر دو دستش گرفت و لب هایم را بوسید. چنان سریع و با حرارت می بوسید که فرصت نفس کشیدن را از من گرفته بود و بعد به یک باره لب هایم را رها کرد و پیشانی اش را به پیشانی ام چسباند.
ـ خیلی بی قرارتم پرتو.
اردوان در حالی که نفس نفس می زد این حرف را گفت.
ـ بزار امشب بیام بالا.
حرفی نزدم و فقط سرم را پایین انداختم و اردوان محکم با مشت به دیوار کنار سرم ضربه زد و رفت. اصلا نترسیدم چون می دانستم از ترس پدرش جرات ندارد آسیبی به من بزند.و این وسط فقط دست خودش بود که …….